عشق ازاد
دل بر باد
زمان تیغ بر جان
و چشمها باز ، باز باز
اما دستان در بند
و دندان لب به بند
پرده به کنار
میکند روی صحنه نادر نقش سیاه
و اشتباه ، پشت در پشت اشتباه
مردم در تلاطم یک نگاه
میکنند خاک بر سر ، ای وای
وای بر ان خورشید نور افشان
که زیر مهرش کنند دست دراز
دستها دراز پیش نادر رو سیاه
و من در سکوت خاموش خم خیابان خشکیده ی شرافت دو دل خمیده ام
کبوترانه منتظر شکافتن خورشید دوباره ام
اما خورشید در شب نمیتابد
و امید در روز فرو می پاشد
شبها همه چیز در هم میکوبد
باتوم در سر
تفنگ در قلب
اشتباه در من
شبهای سرزمینی
غرق در تلاطم تاریکی
و روز هایش فجایای شب را بازگو میکنند
شبهای سرزمینی
غم درد میگیرند مادران آن سرزمین
و تاریکی جولانگاه نادر است
و تاریکی اشتباه مطلق است
مردمان ناراضی
سروران در فکر دست اندازی
و دوستان چه کم از دشمن
دشمنان به مانند کفتاران مهربان تر از مادر
دشمنان به مانند تصلب شراین
سد میشوند جلوی رگ حق خواهی ملتی به اصطلاح خائن
آه ای نادر
تو چه سخت در فکر فریب
دست بردار بیا قدری بنشین
چای تازه دم است
بیا استراحت کن کامل
با هم گپی بزنیم
نَرد ببازیم
از نِرون بگویی
میخواهم او در سکون بماند
تا برای شما قدری فرصت بماند
من سرش را گرم
شما سینه اش را هدف
من او را در بَر
شما او را در بَند
من نادر را سرگردان
شما پتگ گران بر سر آن
من نادر را ...
و شما او را ...
من میکش نادر۳ (گرگ و میش)...
ادامه مطلبما را در سایت نادر۳ (گرگ و میش) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : tideha بازدید : 46 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 10:53